"مادربزرگم نظریه بسیار جالبی داشت.
میگفت هر یک از ما با یک قوطی کبریت
در وجودمان متولد میشویم اما خودمان قادر نیستیم
کبریتها را روشن کنیم؛ همانطوری که دیدی برای
این کار محتاج اکسیژن و شمع هستیم. در این مورد،
به عنوان مثال اکسیژن از نفس کسی میآید که دوستش داریم؛
شمع میتواند هر نوع موسیقی، نوازش،
کلام یا صدایی باشد که یکی از چوب کبریتها را مشتعل میکند…
آدمی باید به این کشف و شهود برسد
که چه عاملی آتش درونش را پیوسته شعله ور نگه میدارد…
خلاصهٔ کلام، آن آتش غذای روح است.
اگر کسی به موقع در نیابد که چه چیزی آتش درون را شعله ور میکند،
قوطی کبریت وجودش نم بر میدارد
و هیچ یک از چوب کبریتهایش هیچ وقت روشن نمیشود."
#لورا_اسکوئیول
از كتاب :
مثل آب برای شکلات
:: موضوعات مرتبط:
ادبی ,
گوناگون ,
داستانک ,
,
|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3